مردمان قدیمی
مردمان قدیمی هرگز نمیدانند چرا دنیا هرروز در حال دگرگونی است وبا گذر سریع خود انان را به حال خود وامینهند یک ادم قدیمی به تنهایی میرقصد در رویای روزگار گذشته
گمان کردم که میگوید رویاهایم را از من نگیر
انها مرا به گذشته میبرند ان زندگی را به من باز مینمایانند ومیگویند
ان زندگی را به من باز نمایان بازگردانم به جاهایی که می شناسم
مردمان قدیمی در پارک قدم میزنند دست در دست هم و شاید تنها
روزی برای من وتو نیز اینگونه خواهد بود زمان که فرا برسد خواهیم گفت:
ان زندگی را به من باز نمایان بازگردانم به جاهایی که می شناسم